ويژگي هاي ذاتي و عرضي تلويزيون و رابطه ي آنها با سکولاريسم و سکولاريزاسيون
هستي شناسي تلويزيون (2)
ويژگي هاي ذاتي و عرضي تلويزيون و رابطه ي آنها با سکولاريسم و سکولاريزاسيون
ب) تلويزيون و سکولاريسم
با توجه به سخنان و ديدگاه هايي که درباره ي فن آوري بيان شد، در نگاهي واقع بينانه بايد اين حقيقت را پذيرفت که هر تکنولوژي، به ويژه تکنولوژي رسانه، خنثي نيست و هر نوعي از آن داراي ماهيت خاصي و به صورت طبيعي، بهره گيري از هر يک از انواع آن، پي آمدها و لوازم خاص خود را دارد. وقتي تلويزيون به عنوان رسانه ي ارتباط جمعي مورد استفاده قرار مي گيرد، معجوني از قالب، محتوا و ويژگي هاي ذاتي و عرضي مي شود که نسبت به يکديگر تأثيرپذيري متقابل دارند.پستمن معتقد است:
صفحه ي تلويزيون، خود داراي ماهيتي ذاتي و برخوردار از گرايشي نيرومند به روان شناسي « اين جهاني » است. ذهن، روح و خاطر ما چنان از برنامه هاي عادي روزمره و سرگم کننده و تبليغات تجاري و انواع فيلم هاي تفريحي انباشته شده است، که به سختي مي توان تصور کرد که قادر باشيم تلويزيون را از ساختار و خصلت غيرروحاني آن خارج کنيم و به آن، هاله ي قدسي و ويژگي معنوي ببخشيم... . تبديل شکل « اين جهاني » تلويزيون به شکل « آن جهاني » متناسب با معنويت و قداست مذهبي چگونه ممکن است؟ تماشاچي نيز مي داند که تنها با فشردن يک دکمه مي تواند هر لحظه اراده کند، از آن جهان به اين جهان و از قداست به روزمرگي، بازگردد. (1)
به دليل پيچيدگي هاي ابعاد رسانه هاي نوين، اگر از اين فن آوري و ويژگي هاي آن شناخت دقيق و روشني نداشته باشيم، قطعاً در بهره گيري از آنها با مشکلات فراواني روبه رو خواهيم شد. از اين جهت بايد ويژگي هاي رسانه ي تلويزيون را به دو دسته، يعني ويژگي هاي « ذاتي » و ويژگي هاي « عرضي » تقسيم، و در حدّ توان آنها را شمارش کرد.
ويژگي هاي ذاتي تلويزيون خواصي اند که گذشته از موقعيت زماني، مکاني و کاربردي، در هيچ شرايطي از آن جدا نمي شوند و چون ماهيت آن را تشکيل مي دهند، از بين رفتن اين ويژگي ها، يا به نبود آن منتهي مي شود يا باعث تغيير ماهيت آن مي شود که غربي و شرقي بودن در آن مدخليتي ندارد... . پس در صورتي که ما قصد استفاده از رسانه ها را داشته باشيم، بايد به لوازم و آثار وضعي، که از ويژگي هاي ذاتي آنها ناشي مي شود، آگاهي کامل داشته باشيم و با بهره گيري آگاهانه، براي مهار و کاهش پي آمدهاي منفي آنها چاره اي بينديشيم.
از مجموع مطالبي که درباره ي تکنولوژي رسانه، به ويژه تلويزيون گفته شد، شايد بتوان خواص زير را به عنوان برخي از ويژگي هاي ذاتي - شبيه جنس يا فصل - تلويزيون به شمار آورد که هر يک از آنها پي آمدهاي خاص خود را به دنبال دارد. توجه به اين نکته ي کليدي بسيار راهگشاست که همه ي پي آمدهاي رسانه ها وابسته به خواص ذاتي آنها نيست و عوامل و عناصر ديگري در چگونگي توليد و پخش محصولات رسانه اي و پي آمدهاي آن دخالت دارند که در ويژگي هاي عرضي تلويزيون، به آنها مي پردازيم.
1. دشمني با ابزارهاي سنّتي
اولين ويژگي ذاتي رسانه ها، به ويژه تلويزيون را بايد دشمني آنها با ابزارهاي سنّتي دانست. در اصل يک رسانه ي جديد، هيچ گاه به رسانه ي قبلي افزوده نمي شود و آن را از ضربه هاي خود بي نصيب نمي گذارد. به عبارت ديگر، آن را در هم مي ريزد و شکل و نوع مصرف جديدي درنظر مي گيرد. (2)پستمن مي نويسد:
نبرد الفبا با اشکال و خطوط تصويري گذشته، صنعت چاپ با دست نگاري، دوربين عکاسي با هنر نقاشي و تلويزيون با حروف چاپ شده، در واقع جنگ تمام عيار دو جبهه با همه ي خصوصيات انساني آن است. در هر دو طرف اين جبهه، فقط اسباب و لوازم قرار ندارند، بلکه انديشه ها و جهان بيني ها نيز در تقابل با يکديگر هستند. (3)
محيط الکترونيکي، فضاي قديمي بصري را که انسان به آن خو گرفته بود، ناخوشايند، ناملموس، کهنه و بي ارزش جلوه گر مي کند. (4) اگرچه اين ويژگي اختصاصي به فن آوري رسانه ندارد، به يقين، وسايل ارتباط جمعي شتاب بيشتري به آن داده است. به نظر مي رسد با اينکه اين ويژگي ذاتي است، مانند ديگر بخش هاي تکنولوژي، لزوماً به سکولاريسم تلويزيون منتهي نمي شود و با معيارهايي که پيش از اين براي توليد، توسعه و بهره گيري از تکنولوژي بيان شد، اين درگيري و تحوّل قابل کنترل و مهار است؛ هر چند نسبت به رسانه ها دشواري و پيچيدگي خاصي دارد. بنابراين، در چنين وضعيتي بايد با تلويزيون تعاملي آگاهانه داشته باشيم و با محاسبه ي هزينه و فايده، روشن کنيم چه چيزي به دست مي آوريم و چه چيزي را از دست مي دهيم.
2. توليد و پخش اطلاعات
در بحث تکنولوژي رسانه گفتيم، مهم ترين ويژگي ذاتي تلويزيون، توليد، توزيع و دريافت پيام در فرايندي نسبتاً طولاني، پيچيده با توان مندي ها و محدوديت هاي ذاتي و قالب خاص بياني است. نبود کنترل و برنامه ريزي در ميزان و چگونگي ارائه ي اطلاعات، مي تواند دگرگوني هاي مختلفي در پي داشته باشد؛ زيرا انسان موجودي است که بايد به صورت تدريجي مطالب را دريافت کند. بدين ترتيب اگر اطلاعات از نظم و ميزان منطقي برخوردار نباشد، چه بسا نتيجه ي عکس داشته باشد.مک لوهان در اين باره مي نويسد:
اطلاعات و اخبار فراوان و سرازير شده، هيچ گونه ارتباط و قرابتي با کساني که دريافت کننده آنها هستند و نيز با چارچوب روشن فکري و تعقل اجتماعي معيّن که قبلاً بستر آنها بود، سروکاري نداشت. شو معروف کارلبريج « آب، آب همه جا، قطره اي براي نوشيدن هيچ کجا »، توصيف کننده ي خوبي است براي اين وضعيت موجود خبري و سرشاري و وفور اين گونه خبرهاي گريزان از چارچوب، ساختار منطقي، مفيد و معين در محيط خبري و اطلاعاتي ما. سيل عظيم از اطلاعات، اما معدودي و اندکي از آنها قابل استفاده. (5)
اين ويژگي مي تواند تلويزيون را به رقيبي جدّي در مقابل نهاد دين تبديل کند، اما هم بستگي ذاتي با سکولاريسم پيدا نمي کند؛ زيرا توليد، توزيع و دريافت پيام، اختصاص به رسانه ي تلويزيون ندارد، اما آثاري که ديگر خواص تلويزيون، به خصوص ويژگي هاي عرضي و چگونگي توليد، توزيع و مصرف، در فرايند پيام رساني دارد، جاي تأمّل و بررسي دارد.
3. هم جواري
پيام تلويزيون مانند هر رسانه ي ديگري از عناصر قالبي و محتوايي به هم تنيده، تشکيل مي شود و عناصري که براي توليد پيام در آن به کار مي رود، از جنبه هاي مختلف بر محتوا تأثير مي گذارند. مک لوهان که معتقد است رسانه همان پيام است، براي تبيين آن مي گويد:قضيه مثل اين است که شما حرارت داخل يک اتاق را تغيير دهيد. اين مسئله ربطي ندارد به اينکه چه چيزهايي در اتاق وجود دارد، چه کساني در اتاق نشسته اند، يا چه عکس هايي بر در و ديوار کوبيده شده است. اگر حرارت اين اتاق به طور ناگهاني 40 درجه پايين برود، همه چيز، از جمله طرز رفتار، ديد و ديگر ويژگي هاي کساني که در اتاق هستند نيز يک مرتبه تغيير خواهد کرد. وسايل ارتباطي نيز چنين هستند؛ آنها درجه حرارت اجتماعي را تغيير مي دهند. (6)
اين ويژگي ممکن است سبب هم سطح سازي يا تقليل مفاهيم قدسي شود که بخشي از اين تأثيرها ناشي از محتوا و بخشي ناشي از هم جواري عناصر، ساخت و قالب پيام است. به نظر مي رسد نفس اين ويژگي نيز نسبت خاصي با سکولاريسم ندارد و چگونگي و نوع عناصري که به ناچار در جوار هم قرار مي گيرند، از ويژگي هاي عرضي تلويزيون است و به سکولاريزاسيون مربوط مي شود.
4. دروازه بانان متعدد و متنوّع
در وسايل ارتباط جمعي وجود فيلترها الزامي است. اين ويژگي در رسانه هاي تصويري همچون تلويزيون، بيشتر به چشم مي خورد. آنچه در اين آيينه ي جادو ظاهر مي شود، محصول زنجيره اي از عوامل انساني با توانمندي ها، باورها، گرايش ها و انگيزه هاي گوناگون است و هر فردي که در فرايند توليد و پخش قرار مي گيرد، به نوعي در پيام تأثير مي گذارد. اين ويژگي ذاتي نيز با سکولاريسم هم بستگي ندارد. البته اين ويژگي از آن جهت که ممکن است انحصارشکني کند و پيام رساني ديني را از دست رهبران دين درآورد و عرفي شدن را در پي داشته باشد، رابطه اش با دنياگرايي جاي بررسي دارد.5. نشانه هاي بصري
رسانه هاي نوين، به ويژه رسانه هاي تصويري، اين توانايي را دارند که نمادها و نشانه هاي کلامي و غيرکلامي، اعم از نوشتاري، شنيداري و ديداري را با حرکت، نور، رنگ و نشانه هاي ديگر سمعي- بصري درهم آميزند و انرژي بيشتري در پيام هاي توليدي خود وارد کنند. يکي از ويژگي هاي خاص تلويزيون اين است که از نظر ماهيت، بصري است، اگرچه از نشانه هاي ديگر نيز به خوبي بهره مي برد.مهم ترين دغدغه اي که نسبت به اين ويژگي وجود دارد، تقليل و تنزّلي است که بر اثر به کارگيري نشانه هاي بصري براي عيني کردن مفاهيم و معاني، اتفاق مي افتد. اما بايد ديد محسوس و ديداري کردن مفاهيم، چه نسبتي با سکولاريسم پيدا مي کند. به ديگر سخن، آيا عينيت بخشي به معاني، موجب دنيوي شدن آنها مي شود؟ منشأ اين نگراني آنجاست که از سويي متون ديني، براي انتقال معاني بيشتر، از نشانه هاي کلامي ( نوشتاري و گفتاري ) استفاده کرده اند و از سوي ديگر، متعلّق ايمان، امور غيبي است و نبايد حالت شهودي و ديداري پيدا کنند؛ زيرا با نشانه هايي که ما در اختيار داريم، نمي توانيم برخي از معاني را آن گونه که شايسته است به تصوير بکشيم.
بنابراين، نبايد اين کار، دست کم در برخي از مفاهيم اتفاق بيفتد؛ چون « تقليل تصويري » که در فرايند توليد و پخش پيام تلويزيوني صورت مي گيرد، سبب استحاله در آنها مي شود.
روشن است که فرايند تقليل و تنزّل در اين جهان امري طبيعي است و به ضرورت، موجب اين جهاني شدن معاني آن جهاني نمي شود. نوعي از اين تقليل و تنزل، به روشني در متون ديني وجود دارد. بدون شک، در تشبيه ها و تمثيل هاي قرآن کريم و برخي از روايت هايي که به منظور فهماندن معاني آسماني به کار رفته اند، نوعي تقليل و تنزل رخ داده است، اما پرسش هاي مهمي در اينجا مطرح مي شود که چون اين فهماندن، تنها در قالب ارتباط هاي کلامي ( نوشتاري و گفتاري ) صورت گرفته است، آيا مي تواند جوازي براي فهماندن تصويري، از طريق تلويزيون شود؟ آيا آن تقليل با اين تنزل شباهت يا تفاوت دارند؟ اگر متفاوتند، علّت تفاوت آنها در چيست؟ هر يک در نظام دريافت و درک انسان چه تأثيري مي گذارند؟ ملاک ها و معيارهاي تقليل و تنزل مجاز کدامند؟ و...
اگر چه اين ويژگي زمينه ي اين جهاني شدن معاني آن جهاني را فراهم مي کند، اما وابستگي ذاتي با سکولاريسم ندارد؛ زيرا هر رسانه اي توانايي ها و محدوديت هاي ذاتي خاص خود را دارد و علاوه بر اينکه نبايد در انتقال مفاهيم به جاي هم به کار روند، قالب و محتوا نيز بايد متناسب و در قلمرو تبليغ مفاهيم ديني باشد؛ زيرا انتقال هر پيامي با هر ساختاري، از هر رسانه اي ممکن نيست. مسئولان رسانه موظفند به اين واقعيت که البته کار دقيق، پيچيده و مشکلي است، بسيار توجه کنند.
6. سرعت انتقال پيام
از ويژگي هاي ذاتي رسانه هاي صوتي- تصويري، اين است که پيام را با سرعت نور به نقاط مختلف مي رسانند. رون است که نفس اين ويژگي نيز هيچ نسبتي با سکولاريسم پيدا نمي کند و از مزيت ها و توانمندي هاي اين تکنولوژي به شمار مي رود.7. بازتوليد ويژه
رسانه ها، به ويژه تلويزيون، مانند دستگاه هاي مبدِّل عمل مي کنند و هر کدام بر اساس ويژگي هاي خود به نوعي در محتوا تأثير مي گذارند. از اين رو، محتوايي که درون تلويزيون قرار مي گيرد، در فرايند توليد و پخش، با نمادها و نشانه هاي ويژه اي که اين رسانه دارد، بازخواني و بازسازي مي شود. به همين دليل، تلويزيون را بايد يک قالب بياني ويژه بدانيم که با رسانه هاي ديگر متفاوت مي شود؛ اين ويژگي نيز با دنياگرايي تلويزيون نسبت خاصي پيدا نمي کند.8. مرز ناشناسي
رسانه هاي صوتي و تصويري همه ي محدوديت ها را درهم مي نوردند و بدون هيچ مانعي، زمينه ي ارسال و دريافت پيام را براي همگان فراهم مي کنند. اين ويژگي، از آن جهت مايه ي نگراني است که ترتيب طبيعي تعليم و تربيت انساني را به هم مي ريزد و تمام مرزها و محدوديت هايي را که اولويت بندي محتوايي، جريان آموزشي، مصلحت انديشي و... را ممکن مي ساخت، از ميان برمي دارد.وقتي انسان به عنوان فرستنده يا دريافت کننده پيام، از اين تکنولوژي بهره مي گيرد، قادر است هر نوع پيامي را در هر مکان و به هر ميزان و براي هر کس که اراده کند، ارسال يا از او دريافت کند. اين امر سبب شبيه سازي و هم سطحي مي شود و افراد، با وجود تفاوت هاي سني، علمي، استعدادي، فرهنگي و...، به نوعي هم سطحي و تشابه معلوماتي مي رسند. بنابراين، پي آمدهاي فراواني را دربردارد که دگرگوني معنايي و کاهش آگاهي از جمله آنهاست.
با وجود اينکه تلويزيون از گسترده ترين و مهم ترين مبادي معرفتي انسان است، از نظر ديني با معيارهاي تعليم و تربيت در اسلام سازگاري ندارد؛ زيرا با توجه به ديگر ويژگي هاي تلويزيون، اين ويژگي تهديدي براي تزکيه ي انسان و بيشتر، عامل غفلت اوست.
قرآن کريم به نوع آگاهي هاي دريافتي انسان از راه هاي ورودي اطلاعات به قلب او، يعني گوش و چشم، نظر ويژه دارد و آنها را مسئول مي داند و مي فرمايد: « وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ». ( اسراء: 36 ) بنابراين، ضروري است که مسئولان رسانه ها، مخاطبان و تقواي تکنولوژي آموزش هاي ديني متناسب با اين موقعيت را فرا گيرند.
امام صادق (عليه السّلام) از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي کند که فرمود: « اِنّا مَعُاشِرَ الاَنبِياءِ لا نُکَلِّمُ النّاسَ اِلّا بِقَدرِ عُقُولِهِم. » (7) اما بر اثر سيل اطلاعات، به ويژه در جايي که امکان نظارت و انتخاب منطقي نباشد، سبب جابه جايي مفهومي مي شود که انحراف در آموزش را درپي دارد. بدين ترتيب، انساني که قبلاً خوشه چين ارزاقش بود، امروز به طور عجيبي خوشه چين اطلاعات شده و در اين نقش، انسان الکترونيکي از اجداد پارينه سنگي خود، چندان بيشتر نمي داند.
9. ارتباط غيرحضوري
برخلاف ارتباطات انساني که در دو نوع ارتباط با فرد يا با گروه صورت مي گيرد، وسايل ارتباط جمعي با مخاطب ارتباط غيرحضوري برقرار مي کنند. با توجه به اين ويژگي، تلويزيون و ديگر رسانه ها، حتي اگر درباره ي آنها نظر مثبتي داشته باشيم، به عنوان ابزارهاي ارتباطي، مي توانند تنها بخشي از نيازهاي ارتباطي جامعه ي انساني را تأمين کنند و از آن جا که ارتباطات انساني به صورت واقعي و طبيعي داراي ارزش ذاتي اند، هرگز نبايد در توسعه ي ارتباطات مجازي، ناديده گرفته شوند. بنابراين، آسيب هايي که از اين ناحيه پديد مي آيد، بايد شناسايي و خلأهاي ارتباطي به نوعي منطقي و علمي جبران شود که تنهايي، کاهش رابطه ها و اخلاق اجتماعي، از مهم ترين آنهاست.از نوع نگرش شارع و روح حاکم بر احکام و دستورهاي ديني چنين فهميده مي شود که ارتباط حضوري انسان با ديگران و نفس حضور در موقعيت هاي زماني و مکاني، به دليل آثار فراوان فردي، اجتماعي، اخلاقي و رواني آن مدّ نظر است و هيچ چيزي نمي تواند و نبايد جايگزين آن شود. حال بايد بررسي شود که اين ويژگي رسانه ي تلويزيون چه نسبتي با سکولاريسم پيدا مي کند؛ اگرچه توسعه بدون معيار ارتباطات غيرحضوري با برخي ارزش هاي ديني ناسازگار است، اما اين موضوع نيز با دنياگرايي اين رسانه هم بستگي ذاتي ندارد.
10. تجربه ي مصنوعي
تلويزيون براي ايجاد جذّابيّت، با دست کاري و تنظيم دوباره ي محتوا و فرايندهاي تجربه ي ارتباطي، بر درک و فهم مخاطب از واقعيت اثر مي گذارد. بعضي از اين فنون براي خلق تجربه ي مصنوعي عبارتند از: تغيير سرعت حرکت، نمايش مجدد يک عمل، پرش آني از يک صحنه به صحنه ي ديگر، گلچين کردن بخش هايي از رويدادها، کنار هم گذاشتن رويدادهايي که به کلّي از جهت زماني يا مکاني جدا هستند و... .مارتين هايدگر، در سال 1966، يعني زماني که نخستين تصوير از فضا به وسيله ي بشر گرفته شد، گفت:
ديگر به بمب اتم نيازي نيست؛ زيرا وسيله ي ريشه کن کردن انسان ها نزد ماست. هارتمن نيز عقيده دارد، تصاوير رسانه اي چيزي متفاوت از تصاوير معمولي هستند که ما در نظر مي آوريم. اين تصويرها تصاوير فني هستند؛ يعني بخشي از واقعيت رسانه اي که نه واقعي هستند و نه تخيّلي، ضمن آنکه تصوير رسانه اي واقعيت آن را دو برابر نمي کند. در گذر تصوير عادي به تصوير تلويزيوني و سپس به تصويري که در رايانه دريافت مي شود، واقعيت هاي تازه اي پديد مي آيد. عوامل رسانه اي بسيار مصنوعي هستند و موضوع هاي مجازي در آن بسيار به چشم مي خورد. (8)
اين ويژگي ها، به خصوص سه ويژگي اخير، سبب مي شوند تلويزيون، دنياي جديدي به نام « دنياي مجازي » خلق کند. ارتباطات و اتفاق هاي درون تلويزيون، با تعامل هاي اجتماعي که در زندگي واقعي و طبيعي روبه رو هستيم، از جهات گوناگون متفاوت است. « واقعيت مجازي »، گونه اي از روش شناسي است که از ارتباط سه عنصر انفورماتيک نو، به وجود آمده است. اين حالت در محيطي که ما در آن زندگي مي کنيم، فضايي تازه ايجاد مي کند و مانند لايه اي است که بر دنياي واقعي قرار مي گيرد، اما هرگز با آن درگير نمي شود. (9)
بايد بررسي شود که دنياي مجازي تلويزيون، چه تغييرهاي در فرايند درک انسان، از جهان و زندگي هدفمند ديني ايجاد مي کند. اين موضوع، خود مقاله اي جداگانه و فرصتي ديگر مي طلبد. مي توان گفت تلويزيون به طور ذاتي، ابزاري غفلت زا و دنياگرا نيست و مي تواند با توان مندي هايي که دارد، همچون ديگر آيات الهي، مخاطبان خود را به خدا دعوت کند. بنابراين، ويژگي هاي ذاتي تلويزيون موجب شده است که اين رسانه بتواند فرصت يا تهديد باشد. اين پي آمدها که از ويژگي هاي ذاتي آنها ناشي مي شوند، قابل ناشدني اند، اما حدود و مثبت و منفي بودن آنها به ذات اين رسانه وابسته نيست و بستگي به عوامل ديگري دارد که انسان بين آنها نقش اصلي و محوري دارد.
ج) تلويزيون و سکولاريزاسيون
اکنون که ويژگي هاي ذاتي تلويزيون و رابطه ي آنها با سکولاريسم را بررسي کرديم، نوبت به آن رسيده که به ويژگي هاي عرضي و رابطه ي آنها با سکولاريزاسيون بپردازيم؛ عناصري که مي توانند توان رسانه ي تلويزيون را در جهت ترويج دنياگرايي سوق دهند.ويژگي هاي عرضي آن دسته از خواصي اند که مربوط به ذات رسانه تلويزيون نيستند و به عملکرد ذي نفعان ( نخبگان، مديران، پيام سازان و مخاطبان ) وابسته اند. اين قبيل ويژگي ها، انعطاف پذيرند. بنابراين، اين خواص ذاتي نيستند، بلکه تبعر، قابل تغيير و تحوّل پذيرند. دليل عرضي بودن اين ويژگي ها و پي آمدهاي مربوط به آنها اين است که وسايل ارتباط جمعي، مولود و محصول انديشه ي انسانند.
از اين رو، نشئت گرفته از جامعه و متأثر از آنند. بعد از آنکه پيدا شدند و به کار رفتند، بنابر طرز استفاده، مي توانند سالم، آرام بخش يا مضر و انحراف انگيز باشند. در عين حالي که پديده هاي بي جان و تأثيرپذيري نيستند، مي توانند ساخت و سازمان بپذيرند و با هر ساخت و سازمان، ميزان تأثيرشان متفاوت باشد. (10)
واقعيت اين است که به دليل ابعاد پيچيده ي رسانه ها و درهم آميختگي ويژگي هاي ذاتي و عرضي آنها، تفکيک بين تأثيراتي که از هر يک از ويژگي ها ناشي مي شود، کار بسيار دشواري است. اما شايد بتوان ادعا کرد که پي آمدهاي ناشي از ويژگي هاي ذاتي، به طور عمده در دگرگوني هاي محتوايي و مفهومي و پي آمدهاي ناشي از ويژگي هاي عرضي در دگرگوني هاي رفتاري مخاطب، جلوه گر مي شود.
عوامل و عناصر عرضي، « هويت » رسانه ها را شکل مي دهند، نه ماهيت ذاتي آنها را. از اين رو، رسانه هاي هم سنخ، با اينکه ويژگي هاي ذاتي ثابت و همگوني دارند، داراي هويت هاي متفاوتي مي شوند. عناصر هويت ساز رسانه ها متغيرند و به سختي مي شود آنها را به طور کامل شمارش کرد و طبيعي است که « پيام » هر کدام، متأثر از عوامل و عناصر هويت ساز آن، متفاوت مي شود. بنابراين، جمله ي معروف مک لوهان که « پيام، همان رسانه است »، حاصل ويژگي هاي ذاتي و عرضي در رسانه هاست.
پس رسانه ها قابليت فسادپذيري يکساني ندارند و نوع رسانه، سرپرستان، مخاطبان و...، همچنين محيطي که فرايند توليد و پخش پيام در آن صورت مي گيرد، به عنوان عوامل شدّت دهنده يا کاهش دهنده عمل مي کنند. رسانه ها به صورت ذاتي، نمي توانند منشأ فساد باشند، اما به عنوان يک وسيله، هميشه امکان قرار گرفتن در مسير فساد را دارند. از اين رو، به خدمت نهادها و مراکزي درمي آيند که در پي فسادانگيزي هستند.
روش هاي بروز فساد رسانه اي که به ويژگي عرضي مربوط مي شوند، عبارتند از: سرپوش گذاشتن، جوسازي و پرونده سازي، تأثيرگذاري بر روند توزيع، شايعات، سکوت و انتشار نيافتن واقعيت، ارائه ي اخبار جانب دارانه، گزينش و چيدمان، درج اخبار به صورت ناقص، تحليل هاي جانب دارانه، اِعمال نفوذ از طريق روابط عمومي ها، به کارگيري روش هاي فني و نامحسوس رسانه اي به صورت فسادانگيز ( صفحه بندي، رنگ، طرح و تيتربندي )، ايجاد لابي (11) براي مسکوت گذاشتن يا تقويت برخي موضوع ها، استفاده از ابزارهاي شخصي و فردي ( موقعيت )، ورود به زندگي شخصي افراد، استفاده از تحريک مستقيم و غيرمستقيم، فروش اطلاعات به دست آمده و... .
تلويزيون به صورت يک سازمان اداره مي شود و در توليدهاي آن، عناصر و عوامل گوناگوني دخيلند. در سال هاي اخير تلاش شده است با شناخت عوامل و عناصر تأثيرگذار بر کيفيت محصولات، چگونگي آنها را کنترل کنند و کيفيت توليدها را افزايش دهند. يکي از مباحثي که در بحث استاندارد و مديريت کيفيت مورد توجه ويژه ي برنامه ريزان قرار گرفته است، ديدگاه « فرايندگرا » است. اين استاندارد بين المللي، در طي مراحل توسعه، استوار و اثربخشي سيستم کيفيت سازمان را براي گزينش ديدگاه فرايندگرا ترغيب مي کند، تا از طريق برآورده سازي نيازهاي مشتري، رضايت آن را افزايش دهد.
هر رسانه اي اگر بخواهد اثربخش باشد، بايد فرايندهاي مرتبط با توليد و دريافت پيام را شناسايي و مديريت کند. هر فعاليتي که منابعي را به خدمت مي گيرد و آنها را در جهت تبديل ورودي به خروجي مديريت مي کند يک « فرايند » است. سازمان هاي رسانه اي، اگر چه مانند سازمان هاي ديگر، از بخش هاي صنفي و ستادي و منابع نيروي انساني و مادي تشکيل شده اند، اما به لحاظ مأموريت اصلي آنها ( توليد و پخش اطلاعات ) از پيچيدگي، حساسيت و وضعيت خاصي برخوردارند.
بنابراين، بايد مجموعه ي يک سازمان رسانه اي را به عنوان يک « منبع پيام » کلان، تلقي کنيم که تمام عناصر و عوامل در کيفيت و کميت پيام هاي آن تأثير مستقيم و غيرمستقيم دارند. برخي از عناصر و عوامل اثرگذار بر محتواي رسانه ها عبارتند از: اثرهاي ناشي از کارکنان رسانه ها، اثرهاي مربوط به رويه هاي رسانه ها، نفوذ سازماني بر محتوا ( اهداف و سياست ها )، اثر و نفوذ بر محتوا از خارج سازمان هاي رسانه اي ( نخبگان و جريان هاي سياسي ) و اثر ايدئولوژي ( جهان بيني و امور حاکم بر سازمان ها ).
انسان به عنوان « علّت فاعلي » در آفرينش هاي خود، داراي چارچوب هاي دروني و محدوديت هاي بيروني است که در چگونگي محصول هاي او تأثير مي گذارند. اين چارچوب ها، بيشتر به صورت مرئي و گاهي نامرئي در عملکرد انسان نقش بازي مي کنند. برخي از عوامل دروني عبارتند از: « دانش ها »، « گرايش ها »، « ارزش ها » و « بينش ها » و برخي از عوامل بيروني عبارتند از: « ساختار سازماني »، « ذي نفعان سازمان »، « موقعيت »، « شرايط اجتماعي »، « محدوديت هاي منابع » و... .
انسان همواره در سايه ي چنين عواملي فعاليت مي کند و نمي تواند آنها را ناديده بگيرد. به عبارت ديگر، رفتارهاي انسان همواره از عوامل دروني و بيروني تأثير مي پذيرد. ارتباط گران، نيّت هاي گوناگوني دارند؛ خواه آنکه پيام هاي خود را از طريق مجراي غيررسمي مکالمه رودررو انتقال دهند و خواه از راه مجراهاي رسمي روزنامه يا مجله. در حقيقت، نيّت شايد کيفيتي از تمامي انواع ارتباط باشد، همچنان که انگيزه در تمامي انواع رفتارها شرکت دارد. (12) از اين جهت، افرادي که در مسير توليد و پخش پيام قرار مي گيرند، هر يک با چارچوب ها و توانمندي هاي مختلف، فيلترها يا دروازه باناني مي شوند که در پيام، تأثيرگذارند.
رسانه ها ناچار به گزينش هستند؛ آنان بايد دو فضاي متفاوت متناهي و نامتناهي را به هم پيوند دهند. بنابراين، از ديد دست اندرکاران رسانه، واقعيت به ناچار بايد رده بندي شود. برخي از عناصر برجسته ي آن شناخته مي شوند و شايسته ي ورود به فضاي رسانه اي هستند. بسياري، از ورود به اين حوزه محروم مي مانند، کساني هم که شايسته ي ورود به حوزه ي رسانه اي هستند، بايد در يک نظام رده بندي جاي گيرند. برخي از آنان را مي توان با حروف سياه و درشت، در صفحه ي اول رسانه آورد و بسياري را مي بايد به صفحه ي آخر منتقل کرد. از اين رو، ويلبر شرام، اصحاب رسانه را « دروازه بانان » مي نامد. آنان براساس انديشه و گاه مصلحت هاي خود، واقعيت را به ممتاز و غيرممتاز تبديل و نظام اولويت را در آن اِعمال مي کنند. ( دست کاري و تغيير واقعيت در حوزه ي رسانه اي )
هر وسيله ي ارتباط جمعي، بايد بين داده هاي خبري و اطلاعاتي که دنياي امروز از آن انباشته شده است، دست به گزينش بزند؛ زيرا هرگز قادر نيست تمامي حوادث را منعکس کند. شرام مي گويد:
دروازه بانان، شامل خبرنگاران، مؤلفان و توليدکنندگان فيلم مي شوند که تصميم مي گيرند کدام قسمت را انتخاب و کدام را رها کنند، کتاب فروشان، معلّمان و حتي شوهر نيز بايد دست به گزينش بزنند که چه وقايعي را مطرح کنند. (13)
در دو سوي فرايند توليد و دريافت پيام، عنصر انسان، چه در مبدأ و چه در مقصد پيام، نقش محوري دارد. براساس آنچه درباره ي جايگاه انسان در تکنولوژي و سازمان رسانه اي، با ديد « فرايندگرا » مطرح شد، در فرايند توليد و پخش رسانه اي، الزاماً با افراد و گروه هايي روبه رو مي شويم که به صورت مستقيم و غيرمستقيم، در توليد، پخش و کيفيت توليدهاي رسانه اي تأثيرگذارند و سازمان نمي تواند بدون درنظر گرفتن آنها مأموريت خود را انجام دهد. اين افراد و گروه ها عبارتند از: ذي نفعان هر سازمان، يعني نخبگان، مسئولان، کارگزاران و مخاطبان.
الف) نخبگان و متخصصان:
افراد اين گروه را متخصصان امر رسانه تشكيل مي دهند. اگرچه آنها جايگاه سازماني ندارند، به عنوان صاحب نظر بايد همواره به ديدگاه هاي آنان توجه شود؛ زيرا بدون در نظر گرفتن متخصصاني كه صلاحيت اظهارنظرهاي تخصصي در حوزه رسانه دارند و توجه به نظرهاي ايشان، فرايند توليد و پخش رسانه اي دچار آشفتگي مي شود.ب) مسئولان و مديران:
افرادي هستند كه در رده هاي سازماني داراي جايگاه مديريتي و اختيارهاي نسبي هستند و كارگزاران در سازمان رسانه اي، در هر سطحي، بايد نگاهي سازماني داشته باشند و همواره منافع سازمان و ديدگاه هاي مسئولان مافوق را در فرايند برنامه سازي مورد توجه قرار دهند.ج) كارگزاران و برنامه سازان:
اين گروه شامل كاركنان ستادي و صنفي از قبيل: كارگردانان، بازيگران، نويسندگان، گويندگان و هر كسي است كه در درون سازمان، در فرآيند تصميم گيري و برنامه سازي مستقيم يا غيرمستقيم قرار مي گيرد. بديهي است كه در سازمان رسانه اي، هر فردي در چرخه توليد جايگاه و نقش خاصي دارد كه اگر به درستي آن را ايفا نكند، در فرايند توليد و پخش برنامه ها بي نظمي ايجاد مي شود.انسان كه ويژگي خلاقيت را از خداوند به امانت گرفته است، مي تواند نوآوري كند و آنچه را در درون دارد، به صورت هاي گوناگون نشان دهد و به آن لباس وجود ببخشد. از آن جا كه انسان در فرايند توليد و پخش به عنوان « علت فاعلي » شناخته مي شود، در هر محصولي نقش اصلي را ايفا مي كند. نيروي انساني در هر مجموعه به ويژه سازمان هاي رسانه اي جايگاه مهمي دارد و بيش از همه، گروهي كه در فرايند توليد و پخش در رده هاي مختلف سياست گذاري، برنامه ريزي، مديريت و برنامه سازي حضور دارند، اثرگذارند.
براي هر آفرينش و توليد، ما به چهار علت « فاعلي »، « صوري »، « مادي » و « غايي » نيازمنديم. روشن است كه در ميان اين علل برخي اصلي و برخي تبعي اند. اصلي ترين علتي كه علت هاي ديگر را به دنبال خود مي كشاند و مي تواند به آنها جهت دهد، علت فاعلي است؛ « غايت »، « صورت » و « ماده « محصول را او تعيين مي كند. بنابراين، اين علت ها از علت فاعلي پيروي مي كنند.
علت غايي كه شاخه اي از علت فاعلي است، تعيين كننده چگونگي عمليات براي رسيدن به محصول و آفرينش مورد نظر است. به همين دليل، رتبه آن در تفكر، مقدّم و در عمل، مؤخر است. بدان معني كه علت فاعلي ابتدا غايت فعل خود را لحاظ مي كند، سپس براساس آن، چگونگي صورت و ماده تعيين مي شود. پس از توليد محصول مورد نظر، به آن غايتي كه پيش از آن مورد نظر بوده است، مي رسيم. شهيد آويني مي گويد:
هر فيلم ساز، ناگزير وقايع فيلم خود را آن چنان ايجاد مي كند كه خود مي پسندد؛ يعني خواه و ناخواه اين معتقدات اوست كه در فيلم ظاهر مي گردد و معرفت او از جهان اطراف خويش در سير داستاني فيلم و هويت « پرسوناژ »ها ظهور و بروز مي يابد. جز اين است؟ در نزد فيلم ساز مؤمن، وقايع و حوادث، محقق اراده حق و مشيت مطلق او هستند و اسباب و علل آن، چنان كه از اين الفاظ بر مي آيد وسائطي هستند كه حقيقت جهان از طريق آنها ظاهر مي گردد. (14)
بنابراين، علت فاعلي نقش اساسي در جهت گيري علت هاي صوري، مادي و غايي دارد. اگر او از صلاحيت هاي لازم برخوردار باشد، بايد به غايت هر كاري اميدوار باشيم. پس مي توان نتيجه گرفت كه بيشتر مشكلاتي كه در فرايند توليد و پخش رسانه اي با آن روبه رو مي شويم، معلولند و بايد ريشه هاي آنها را در علت فاعلي جست وجو كنيم. از اين رو، « براي آنكه بتوان اين مبادي را در مورد عالم بيرون به كار بست، بايد بيش از هر چيز آنها را در مورد خود به كاربسته باشيم. آدمي بيش از آنكه بتواند به احياي دنياي اطرافش همت كند، بايد خودش به لحاظ معنوي احيا شده باشد ». (15)
بنابراين، كارگزاران سازمان هاي رسانه اي به تناسب موقعيت و مسئوليتي كه دارند، بايد از شايستگي ها و توانمندي هاي لازم برخوردار باشند. چارلزبراون مي گويد:
انتخاب كارگزاران در زمينه رسانه، بايد بر پايه هاي علمي سالمي استوار باشد و تنها كساني كه از مهارت هاي علمي، عملي و فردي كافي برخوردارند، مي توانند به اين ميدان وارد شوند و بايد دوره اي از زمان بر هر كدام بگذرد، تا صحت آنان براي به دوش گرفتن اين مسئوليت مهم در ميدان عمل كاملاً احراز شود. (16)
بدون شك، در نبود عناصر كارآمدي كه طبيعت اين كار را فهميده باشند، بايد با روان شناسي اجتماعي و هنرهاي ارتباطي به طور كامل آشنا، باهوش و زيرك بوده، از رشد فرهنگي لازم و از نعمت هاي خدادادي برخوردار باشند، هيچ گاه به آرمان رسانه اي و اهداف پيش بيني شده نخواهيم رسيد. فردي كه مسئوليت يك رسانه را به عهده گرفته، بايد صلاحيت هاي لازم را داشته باشد و به اسرار نمادهايي كه براي رساندن معاني به كار مي روند، به طور كامل آشنا باشد، تا بتواند رسانه را به خوبي راهنمايي كند و آن را به اهداف مورد نظر برساند.
چنان كه اشاره شد، كارگزاران رسانه ها نقش تعيين كننده اي در كم و كيف محصولات و توليدهاي آنها دارند و هرچه افراد در فرايند توليد و پخش، نسبت به ساخت پيام مؤثرتر باشند، مسئوليتشان سنگين تر خواهد بود؛ زيرا به عنوان « علت قريب » محصولات رسانه اي نقش ايفا مي كنند. اگر هر عاملي در فرايند كاري خود، به خوبي وظيفه اش را انجام ندهد، مسئول برنامه نيز نمي تواند با مواد اوليه نامرغوب، محصول استانداردي را تحويل دهد. بنابراين، در فرايند توليد برنامه، ورودي ها و مواد اوليه، جايگاه ويژه اي دارند.
فرايند توليد و دريافت در تلويزيون، بسيار پيچيده و طولاني است؛ زيرا تلويزيون از تمام هنرها و انواع عناصر سمعي بصري و نمادها و نشانه ها علاوه بر حركت، نور و...، براي توليدهاي خود بهره مي برد. هر كدام از آنها از نظر نشانه شناسي، مي تواند مفاهيم مختلفي را به مخاطب القا كند. در توليدهاي تلويزيوني، مراحلي از قبيل: فيلم نامه، دكوپاژ، تهيه كنندگي، برنامه ريزي، فيلم برداري، طراحي صحنه، صدابرداري، رنگ، نورپردازي، جلوه هاي ويژه، صداگذاري، چهره پردازي، بازيگري، تدوين، بازبيني، نظارت و... بايد با دقت طي شوند، تا ما بتوانيم به محصول مورد نظر دست يابيم. (17)
كسي كه در فرايند توليد و پخش سازمان هاي رسانه اي مسئول مي شود، بايد صلاحيت هاي لازم را براي انجام آن داشته باشد. مهم ترين صلاحيت در اين باره، آگاهي و معرفت نسبت به محتوا و مهارت هاي پيام رساني است. بنابراين، « پيام سازان » بايد ماهيت پيام مورد نظر را به خوبي بشناسند و بفهمند، تا توان انتقال آن را داشته باشند. آگاهي از ماهيت رسانه، ويژگي ها و پي آمدهاي آن و آشنايي با مباني ارتباطات و... نيز از لوازم موفقيت پيام سازان است.
در يك جامعه حسي ( مادي )، اخباري مورد توجه و انتخاب قرار مي گيرد كه در ارضاي منافع و گاه غرايز، مفيد واقع مي شود. جاي تعجب نيست كه در چنين وضعيتي، تلويزيون هاي معمولي تعادل رواني انسان ها را با آگاهي هاي تجاري به هر سو مي كشانند، در حالي كه در جامعه غيرمادي كه انسان ها ابعاد آسماني آن را بر مي گزينند، پديده هاي غيرمادي اولويت مي يابند. پس آنچه قبل از همه باعث برجستگي و بزرگ سازي اخبار و وقايع مي شود، خود جامعه، ماهيت آن و وضعيت خاص اجتماعي است. (18)
موقعيت هايي وجود دارد كه امكان سرپيچي كردن از خط مشي را مي دهد. از آن جا كه خط مشي پوشيده است، هنجارهاي آن هميشه به طور دقيق روشن نيست. اگر خط مشي آشكارا شرح داده مي شد، لازم بود انگيزه ها، دلايل، راه حل هاي جاي گزين و ديگر مطالب پيچيده فراهم شود؛ چون سياست ها تشريح نشده است، گزارشگر، بيشتر حوزه تعريف نشده دارد كه اين وضعيت، اجازه ميزان معيني از آزادي را مي دهد. (19)
اگرچه رسانه ها الزاماتي براي توزيع و انتشار اطلاعات دارند، همواره بايد عملكردشان با چگونگي مصرف و دريافت مخاطبان هماهنگ باشد. اگر رسانه ها در كنار اطلاعات، چگونگي مصرف را به مصرف كنندگان آموزش ندهند، سرعت و نوع دگرگوني ها افزايش مي يابد. پيام سازان بايد نسبت به مخاطب آگاهي لازم را داشته باشند؛ اين آگاهي شامل شناخت فلسفي و شناخت رواني مي شود. آنان بايد به آسيب ها و تهديدهاي اجتماعي و فرهنگي آگاهي لازم را داشته باشد و آرمان ها و چشم اندازهاي سازمان رسانه اي خود را بدانند و نسبت به انجام مسئوليت خود، از تعهد لازم برخوردار باشند و مهارت هاي لازم را براي بهتر انجام دادن مسئوليت خود به دست آورند.
د) مخاطبان و مصرف كنندگان:
يكي از ذي نفعان بسيار مهم، پيام گيرانند كه به عنوان مقصد پيام و مصرف كنندگان توليدهاي رسانه اي و برنامه هاي آن هستند. در مجموع هر سازمان رسانه اي، با توجه به وضعيت ذي نفعان خود، سياست گذاري، برنامه ريزي و فرايندهاي توليد تا پخش خود را تنظيم و آگاهانه به اجرا در مي آورد و با جديت بر كيفيت محصولات خود نظارت و مديريت مي كند، همواره بر اعتبار خود بيفزايد و براي ذي نفعان خود مهم باشد و بتواند به منبعي معتبر، جذاب و مؤثر تبديل شود.انسان موجودي گزينشگر است و براساس نياز، انگيزه و ارزش هاي مورد نظر خود، به هر كاري اقدام مي كند. عوامل اصلي تعيين گزينشگري در كل رسانه ها ( در مخاطب ) را مي توان چنين برشمرد:
پيش زمينه و محيط اجتماعي؛ مشخصه هاي فردي شامل: « سن، جنسيت، موقعيت خانوادگي، وضعيت شغلي و تحصيلي، سطح درآمد »؛ نيازهاي رسانه مدارانه؛ سليقه ها و برتري هاي شخصي، مثل: « ژانرها (20)، قالب ها يا محتواهاي خاص »؛ عادت عمومي؛ زمينه خاص استفاده؛ بخت و اقبال؛ كه به صورت اتفاقي پيش مي آيد و در قرار گرفتن در معرض رسانه ها بيشتر نقش دارد. (21)
« نظريه جديد مخاطبان بر آن است كه نه تنها اهميت تجربه مخاطبان، بلكه معناي گرفته شده از محتواي رسانه ها نيز تا حد زيادي به تصورها، تجربه ها و مكان اجتماعي يكايك مخاطبان بستگي دارد. مخاطبان معاني ارائه شده در متون رسانه اي را براساس نگرش و آرزوهاي خود رمزگشايي مي كنند؛ هر چند اين كار در چارچوب تجربه هاي مشابه انجام مي گيرد. تحليل دريافت مخاطبان از اخبار، به روشني نشان مي دهد كه درك كردن خبرها تا حد زيادي به موقعيت و نگرش دريافت كنندگان بستگي دارد. از اين رو، مخاطبان اخبار، پيوسته در حال ساختن و توسعه دادن بر برداشت هاي شناختي و ارزش گذارانه از حوادث واقعي، براساس برداشت هاي خودشان از دنيا هستند ». (22)
بنابراين، هيچ انساني به دريافت و درك هر آنچه در خارج از او رخ مي دهد، بدون انتخاب و بدون حدومرز نمي پردازد، بلكه علاقه ها، درجه و نو بودن، كارايي و فايده يك رويداد خارجي، از عوامل مهم نوع دريافت ما از آن و نيز دريافت و انتقال آن به ذهن و درون ماست.
نتيجه گيري
1. آنچه درباره تكنولوژي و پي آمدهاي آن مطرح شد، به طريق اولي، نسبت به تلويزيون نيز صادق است و اين فن آوري را بايد در راستاي روند تكاملي حيات مادي و دنيوي انسان تحليل كرد.2. تلويزيون يك قالب خاص بياني است كه بايد در روند تكاملي رسانه ها ارزيابي شود و به طور طبيعي توانمندي ها و محدوديت هايي دارد و نبايد انتظارهايي خارج از ظرفيت هاي آن داشت.
3. تلويزيون اگرچه محصول تفكرهاي غرب است و اهداف و فلسفه اين جهاني در پديد آمدن آن دخيل بوده است، اما اين امور ذاتي هيچ آفريده اي نمي شوند.
4. سكولاريسم هم بستگي ذاتي با تلويزيون ندارد. اما برخي از ويژگي هاي ذاتي اين رسانه، بيشتر اين جهاني اند و بعضي پي آمدهايي دارند كه مي تواند با خاستگاه دين اسلام، البته نه به معناي مصطلح سكولاريسم، در تعارض باشند.
5. جهت گيري و پي آمدهاي عرضي تلويزيون، مرهون ذي نفعان اين رسانه است، به ويژه آن افرادي كه مسئوليت و نقش عمده اي در فرايند توليد و دريافت دارند.
6. سلطه رسانه اي و پيوند ويژگي هاي عرضي تلويزيون، با برخي از خاصيت هاي ذاتي اين رسانه، زمينه هايي را ايجاد مي كند كه بهره گيري اين جهاني را دوچندان مي كند.
7. هر تلويزيون به طور كلي يك « منبع پيام » با هويت خاص است كه از ذي نفعان و موقعيت فعاليت آن ناشي مي شود و محصولات آن نيز برايند عملكرد ذي نفعان است.
والسلام
پينوشتها:
1- زندگي در عيش، مردن در خوشي، ص 256.
2- براي درک رسانه ها، صص200-201.
3- تکنوپولي، ص40.
4- ابراهيم رشيدپور، آيينه ي جيبي آقاي مک لوهان، راديو و تلويزيون، 1352، ص139.
5- نيل پستمن، زندگي در عيش، مردن در خوشي، ترجمه: صادق طباطبايي، اطلاعات، 1378، چ3، ص166.
6- آيينه جيبي آقاي مک لوهان، ص177.
7- محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت (عليه السّلام)، ج1، ص27، ح15.
8- براي درک رسانه ها.
9- منوچهر حسني، جامعه شناسي جامعه ي اطلاعاتي، ديدار، 1380، چ1، ص57.
10- جامعه شناسي ارتباطات، ص73.
11- لابي: گروه يا جرياني که تلاش مي کنند بر هيئت حاکمه يا بر کساني در جهت منافع يا آرمان خود اثر بگذارند.
12- زبيد بليک و اديون مارولدس، طبقه بندي مفاهيم ارتباطات، ترجمه: مسعود اوحدي، سروش، 1378، ص99.
13- انديشه هاي بنيادين علم ارتباطات، زير نظر: باقر ساروخاني، خجسته، 1383، صص16 و17؛ ساخت پيام بر اساس همين چارچوب ها انجام مي شود.
14. مرتضي آويني، آيينه جادو، کانون فرهنگي هنري ايثارگران، 1373، چ 1، صص 15 و 16.
15. سيد حسين نصر، اسلام و تنگناهاي انسان متجدد، قم، دفتر پژوهش و نشر سهروردي، 1383، چ 1، ص277.
16. محييالدين عبدالحميد، « نبرد بر سر ارتباط با مرجعيت امت و بزهکاري نوين »، همايش دغدغههاي رسانههاي جهان عرب در مقابل تهاجم فرهنگي، کويت، 2001 م، ترجمه: محمداعتضادالسلطنه، دفتر پژوهشهاي راديو، 1384، صص22ـ24.
17. منوچهر اکبرلو، شعبده سينما، بنياد فارابي، 1384.
18. مهدي نصيري، اسلام و تجدد، صص 66 و 67.
19. نظريههاي ارتباطات، ص 478.
20. ژانر: نوع يا گونه خاصي از اثر ادبي، هنري و مانند آنها: ژانر كمدي، ژانر وسترن.
21. دنيس مک کوايل، مخاطبشناسي، ترجمه: مهدي منتظرقائم، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه، 1380، صص 113 و 114.
22. همان، صص 150 و 151.
*قرآن كريم
1. آويني، سيدمرتضي، آينه جادو، كانون فرهنگي هنري ايثارگران، چاپ اول، 1373.
2. رشيدپور، ابراهيم، آيينه جيبي آقاي مك لوهان، راديو تلويزيون، 1352.
3. كليني رازي، ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق، اصول كافي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت، بي تا.
4. محسنيان راد، مهدي، ارتباط شناسي، سروش، چاپ پنجم، 1382.
5. نصر، سيدحسين، اسلام و تنگناهاي دنياي متجدد، چاپ اول، دفتر پژوهش و نشر سهروردي، 1383.
6. نصيري، مهدي، اسلام و تجدد، كتاب صبح، 1381.
7. انديشه هاي بنيادين علم ارتباطات، زير نظر: باقر ساروخاني، خجسته، چاپ اول، 1383.
8. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، دوم، 1403هـ.. ق.
9. بورن، اَد. برون، بعد فرهنگي ارتباطات براي توسعه، مهر سيما فلسفي، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي صداوسيما، چاپ اول، 1379.
10. مارشال، مك لوهان، هربرت، براي درك رسانه ها، ترجمه: سعيد آذري، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي صداوسيما، چاپ اول، 1377.
11. رضايي، عبدالعلي، تحليل ماهيت تكنولوژي، نشر مجنون، چاپ اول، 1383.
12. پستمن، نيل، تكنوپولي، ترجمه: صادق طباطبايي، اطلاعات، چاپ دوم، 1375.
13. ــــــ، زندگي در عيش مردن در خوشي، ترجمه: صادق طباطبايي، اطلاعات، چاپ سوم، 1378.
14. يريوكف، ن. بس، تلويزيون و دكترين هاي آن در غرب، ترجمه: محمد حافظي، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1372.
15. ساروخاني، باقر، جامعه شناسي ارتباطات، اطلاعات، چاپ هفدهم، 1385.
16. حسني، منوچهر، جامعه شناسي جامعه اطلاعاتي، ديدار، چاپ اول، 1380.
17. باي، يارمحمد، چشم جهاني، سوره مهر، چاپ اول، 1385.
18. شاكرين، محمدرضا، سكولاريسم، جلد اول، كانون انديشه جوان، چاپ چهارم، 1384.
19. اكبرلو، منوچهر، شعبده سينما، بنياد فارابي، پاييز1384.
20. مارولدس، زبيد بليك و ادوين، طبقه بندي مفاهيم ارتباطات، مسعود اوحدي، سروش، چاپ اول، 1378.
21. سورين، ورنر و جيمز تانكارد، نظريه هاي ارتباطات، علي رضا دهقان، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1381.
22. كوايل، دنيس مك، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه، چاپ اول، 1380.
23. محيي الدين، عبدالحميد، مقاله « نبرد بر سر ارتباط با مرجعيت امت و بزه كاري نوين »، همايش امنيت رسانه اي جهان عرب ( دغدغه هاي رسانه هاي جهان عرب در مقابل تهاجم فرهنگي )، كويت، 2001م، ترجمه: محمداعتضاد السلطنه، دفتر پژوهش هاي راديو، 1384.
منبع مقاله :
جمعي از پژوهشگران؛ (1388)، مجموعه مقالات دومين هم انديشي سراسري رسانه ي تلويزيون و سکولاريسم، قم: نشر دفتر عقل، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}